خانه > دسته‌بندی نشده > در سوگ زائر

در سوگ زائر

تحمل این خبر بسیار سخت بود.برادر زاده دکتر زائر دریک تماس تلفنی کوتاه وفات دکتر را خبر داد و مرا با اندوهی طولانی تنها گذاشت. اولین بار در سالهای اول ورود به دانشگاه دکتر زائر را دیدم و از آنموقع همیشه وی را به عنوان فردی سخت کوش و مفید به حال دیگران میشناختم . به دلیل نوعی شباهت زائر با مرحوم پدرم همیشه دیدار وی مرا به یاد او می انداخت. هر دو از دانش آموختگان قدیمی دانشسرایعالی بودند و هردو از تیپ آدمهایی که سالم زیستن و مفید به حال دیگران بودن را سرلوحه کار خود قرار داده بودند. آدمهایی که پیشرفت در یک محیط کاری و آموزشی را با مشورت دادن به آنان و کمک در تعالی تک تک افراد مجموعه می دیدند نه در حذف افرادی که مطابق سلیفه آنان نبودند. شخصا شاهد این خصیصه اخلاقی زائر بوده و به آن گواهی میدهم.سخت کوشی و امید به آینده چیزی بود که به آن معتقد بود وهمیشه مارا به آنها سفارش می کرد. پس از یک دوره بهبودی چند ساله از بیماری مهلکی که گریز از آن کمتر گزارش شده است همه امیدوار شده بودیم که علاج قطعی حاصل شده است . دوره ای که مجددا شاهد تلاش فراوان دکتر در زمینه آموزشی در دانشگاه های مختلف بودیم. اما علایم عود بیماری در اواسط سال ۸۹ موجب نگرانی شد. بررسیهای متعدد نمایانگر دسترسی وسیع به شکم بود و اینجا بود که فهمیدیم چند ماهی بیشتر فرصت هم صحبتی با دکتر را نداریم. آخرین بار زائر را در بیمارستان مصطفی خمینی در بخش ۴ دیدم در طول بستری هر روز سر کوتاهی به او میزدم ، همیشه عادت داشتم در حرفهای او نشانه های امید را ببینم اما این بار در آن جسم نحیف و لاغر شده نگاهی را دیدم که قبلا در نگاه مادرم در چند روز آخر عمر و در  نگاه یکی از بهترین دوستانم در چند روز آخر عمر دیده بودم،نگاهی که از امید اثری در آن نیست و با نگرانی سئوال میکند پس چرا کاری نمیکنید؟

امروز صبح پس از مراسم ختم به بیمارستان رفتم و در معاونت آموزش به صندلی خالی خیره شدم که دکتر وقتی به من سر میزد آنجا می نشست و صحبت میکرد.جایش بسیار خالی است.مطمئن هستم از این گروه آموزش و پرورشی های قدیم هرکدام بروند جایگزینی ندارند.کاش این اندوه بی پایان اجازه میداد…….

آری در سوگ زائر نشسته ام

 

Categories: دسته‌بندی نشده Tags:
  1. محمدرضا جلالی ندوشن
    ۱۰ فروردین ۱۳۹۰ در ۰۵:۰۰ | #1

    من انچه را که دکتر پورفرزام نوشته اند در سالهایی که با مرحوم دکترزائرعزیز آشنا بوده ام در ایشان دیده ام خدایش رحمت کند

  2. دکتر طوبی غضنفری
    ۱۲ فروردین ۱۳۹۰ در ۱۹:۴۹ | #2

    من ایشان را به نام حاج آقا می شناختم و صدا می زدم حدود دو ماه پیش ایشان را در نزدیک مرکز تحقیقات نبش شهید دایمی و همتی دیدم وقتی ماشین را پارک کردم و پیاده شدم ایشان را دیدم که پیاده به سمت بلوار کشاورز می رفتند از دیدنشا ن بعد از سالیان طولانی بسیار خوشحال شدم ایشان هم ضمن ابراز خوشحالی به گرمی احوالپرسی کردند وقتی من پرسیدم شما کجا هستید و چکار می کنید با تبسمی که همواره در چهره نورانیشان بود گفتند ” زیر این آسمان بزرگ خدا من هم در گوشه ای خدمتی کوچک می کنم” . بعد با هم خدا حافظی کردیم . ولی این جمله مدتها فکر مرا به خود وا داشت . خدا ایشان را بیامرزد که به قول دکتر پورفرزام با دلسوزی تمام زحمت میکشیدند ، همچنین مرحوم دکتر کیایی را که زحمات زیادی برای دانشگاه کشیدند. روحشان شاد

  3. پوران
    ۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۰ در ۰۳:۲۰ | #3

    ازدوستان وهم استانی هایم بانوی دانشمند سرکارخانم دکترطوبی غضنفی هستم..ایمیل شان رادیدم دوست داشتم چیزی برایشان بنویسم. خدا قوت بانوی فاضل

  4. ARMIN
    ۱۴ بهمن ۱۳۹۰ در ۱۹:۴۴ | #4

    سلام..بخشید منظورتان دکتر زائر معاونت دانشگاه شاهد بود؟ تا اونجایی که یادمه ایشون روانپزشک بودند! خدایش بیامرزد

  1. بدون بازتاب